هرکه بدین سرای درآمد نانش دهید و از عقیده اش مپرسید چراکه آنکه در نزد خدا به جان ارزد در نزد ما به تکه نانی همی ارزد

اولين روزهاي پيش دبستاني

خب مدرسه مدرسه كه مي گفتند اين بود؟اين كه ترس نداشت.ما همش فكر مي كرديم در مدرسه لاي انگشتانمان خودكار مي گذارند و با نوك خط كش ميكوبند فرق سرمان.اگر هم مشقهايمان را ننويسيم مي فرستنمان توي سياه چال تا سوسكها و عقربها چيز ميزمان را بخورند.خانم اكبري -معلمان- نه خط كش دارد نه شاخ نه دم.هر روز بچه ها را بغل مي كند و مي بوسد.البته درست است كه ما كوچولو هستيم ولي وقتي خانم اكبري بغلمان مي كند چيزمان مي شود.يعني سيخ سيخ مي شويم مثل گربه كه مي خواهد با يك گربه ديگر جنگ كند.
ديروز يك نقاشي از كلاسمان كشيديم.وقتي به مامانمان نشان داديم چشمهايش چهارتا شد و زود رفت پيش بابايمان .بابايمان هم تا نگاه كردهاج و واج ماند.بعد از چند دقيقه كه يواشكي باهم حرف زدند شروع كردند به هارت و پورت كه فلان و فلانش مي كنيم.ما كه گيج شده بوديم فكر كرديم نكند توي نقاشيمان حرفها و جوكها و فحشهاي آرين را هم نوشته ايم.
بعد فهميديم كه عصبانيت والدين محترم به خاطر رنگ آميزي ما بوده.همه بچه ها را رنگ و وارنگ كشيده بوديم و خانم اكبري را كلا سياه كرده بوديم.والدين ما هم كه فكر مي كنند آخر روانشناس هستند فكر كرده اند كه معلممان خيلي بد است كه ما سياهنمايي كرده ايمش.با هزار بدبختي حاليشان كرديم كه باباجان مانتو و مقنه خانم اكبري سياه است خب ما چه گناهي داريم.
خدا به خير بگذراند اينها همين اول كار دارند ما را واكاوري ميكنند يعني 12 سال بايد هر غلطي توي مدرسه كرديم جوابگو باشيم؟
بابا و مامان اينقدر نديد بديد نديده بوديم.
پي نوشت:چيزهايي كه تا حالا در مدرسه ياد گرفته ايم اينهاست:
به قرآن رحيم-زرشككككككككك-آره جون عمت :)

۹ نظر:

رویا گفت...

سلام خاله جان! الهی دورت بگردم!
مبارک باشه عزیزم. موفق باشی.
الهی همیشه شاد باشی!

این خونه ی جدیدت امنه خاله؟
آره راست میگی اینجا امن تره!

کولي وشان گفت...

منزل نو مبارک عمو جان
لينک رو تصحيح کردم
عزت زياد

م.پارسا گفت...

خاله رويا@
امنه خاله.حداقل ديگه مثل بلدزر نميرن روش
كولي وشان@
ممنون عمو
عزت شما هم پايدار

قاصدک گفت...

برای تغییرات قالب اگه قابل بدونی در خدمتم
درضمن مبارک باشه

حیاط خلوت گفت...

مبارک باشه خاله
هم خونه‌ی نو، هم دوره‌ی نو.

دلم می‌خواد یه بیست سی سال دیگه که خاله پیر و کور شد یه روز یکی در بزنه ببینم یه آقای خوش قد و بالای پی.اچ.دی پشت دره می‌گه من پارسام! شدم آقای دکتر مملکت

برات آرزوهای خوب دارم خاله.

راستی تو این جایی که از پنجره وبلاگت معلومه می‌تونیم بریم سرخپوست بازی

م.پارسا گفت...

خاله قصدك@
ممنون.فعلا اين بچه پررو زروان كمكمون ميكنه:)
خاله خلوط@
آرزوهاي خوب دوست دارم

سمانه گفت...

وااای!
مبارک باشه اینجا!
چرا من به هر کی فکر می کنم یا می بینمش یا کامنت میزاره!امروز داشتم به این بچه ی با نمک فکر می کردم..به اینکه قبلنا خالشو بیشتر دوست داشت یه سری می زد بهش ولی حالا انگار .. که دیدم نه!اومده اما بی صدا:)
خوبی خاله؟
میگم من یه داستان نوشته بودم که معلمه اسمش خانم اکبری بود!اتفاقا تو داستان من خیلی معلم بدجنسی بود:( نکنه که...
امیدوارم پابرجا باشی خاله:)

اُغلن کبیر گفت...

سلام علیکم قربان؛
خونه‌ی نوتون مبارک! این‌جا خیلی قشنگ‌تر از قبلیه شده. خیلی قبل‌تر باید از بلاگفا می‌رفتین.

مالزي نشين گفت...

الهی... طفلک بچه!