chambezi: وقتي بزرگ شدم(3)

وقتي بزرگ شدم(3)

وقتي بزرگ شدم جراح قلب نميشوم
ديدن قلبي كه پشت قفس سينه خون دل ميخورد ،غم دارد
آرزوهاي م.پارسا1+4ساله از تهران

۴ نظر:

رویا گفت...: سلاااااااام خاله جونم. کلامنم نمی تونم ببینم این ماجراهارو!; ۱۵ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۲۷
Elham گفت...: خاله جان اگه جراح قلب هم نشی باز این چیزا رو می بینی ! یادت نره هیچوقت نباید بهشون عادت کنی ، هیچوقت !; ۱۵ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۹:۴۴
فرشته گفت...: حتی جراح های قلب هم یه روز اینارو میبینن و بی تفاوت رد میشن...
لطفا هر شغلی که انتخاب می کنی باز همون م-پارسا 4 و... ساله باقی بمون!; ۱۶ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱:۳۰
مالزی نشین گفت...: هی خاله... جراح قلب شدن نمیخواد...; ۱۶ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۲۰

دوست داريد بدونيد چمبزي يعني چي؟

سلام
این عكس سمت چپ که تو لوگوی وبلاگم اون بالاست خودمم اونوری بابامــه اسمم محــمد پارساست شاید بابام اینا می خواستن اسممو ملـــی مذهبــی بـــــذارن
اهــــل چمبـــــزی ام ولــی الان تو تهــــران حبسم مامانم میگه اون اولا که تازه به حرف اومده بودم همش از یه جایی به اسم چمبـــــزی حرف می زدم چمبـــــزی جایی اون دور دوراست جایـــی که قبل از اومـــــدن تو این دنیا اونجا بودم کوچیکتر که بودم یادم میاد چه شکلی بود ولی حالا یواش یواش یادم رفته ولی می دونم جای باحالی بود یه جــور مدینــه فاضله امید وارم حبسم زودتر تموم شه دوباره برگردم اونجا این دست نوشته ها که تو وبلاگم می بینید فریاد بابامه که یواشکی روی کاغذ اومده اونم دوست داره زودتر بره چمبزی
برعکس آدمایی که دوست دارن نرن چمبزی.......