هرکه بدین سرای درآمد نانش دهید و از عقیده اش مپرسید چراکه آنکه در نزد خدا به جان ارزد در نزد ما به تکه نانی همی ارزد

بابای دیکتاتور

نه اینکه ما بچه بی ادب و بی شعوری باشیم ها نه
ولی یک وقتهایی هست که به دلیل آدم بودن و خصلتهای آدمیزادیمان عنان از کف میدهیم و آنوقت است که خر بیار و باقالی بده بخوره
مثلا وقتی که ما از بابایمان حقمان را میخواهیم و دوست داریم که پنگول نگاه کنیم و بابایما با بی محلی روی کاناپه دراز میکشد و اخبار گوش میدهد ما شاکی میشویم و گریه میکنیم.اگر بابایمان باز هم محل نداد داد میزنیم
اگر زد درگوشمان فحش میدهیم مثلا کثافت
اگر دوباره محکمتر زد و ما دیدیم که هم حقمان را خورده و هم کتک میزند دُز فحش را بالاتر میبریم مثلا می گوییم عوضی الاغ
اگر باز هم محکمتر زد و در اتاقمان حبس کرد داد میزنیم گوساله ی مادر.....
اگر بازهم زد و دوباره  به خواسته ما گوش نکرد دیگر به مادر خودمان که ناموس بابایمان باشد هم فحش میدهیم
ممکن است  آن وسطها به بابای دیکتاتورمان همه چیز بگوییم. اصلا ممکن است ماشین برقیمان را بکوبیم به شیشه یا با چوب بیس بال بیوفتیم به جان وسایل خانه.آنوقت است که نه از حبس توی حمام می ترسیم نه کتک خوردن.
خلاصه ما اینجور جانوری هستیم گفته باشیم حالا دوست دارید به ما بگویید فتنه یا اراذل و اوباش یا ضد بابا یا......


۲ نظر:

فرشاد نوروزپور گفت...

پسر تو فوق العاده اي ..

سمفونی ادب گفت...

ما دوست داریم به این پسر بچه هیچی نگیم .
فقط بگیم حقتو بگیر.:)