chambezi: به شکوفه ها به باران...

رضا یکی از دوستان دیروز رفت کربلا
یکی از دوستان دیگه بعد از رفتن آقا رضا گفت:"ای بابا چه آدمه ...پول بی زبون رو ببین چطور به جیب این عربها میریزه آخه اگه میخواهی کار خوب کنی ، این همه مردم گرسنه تو مملکت خودمون ریخته"
چند ساعت بعد دیدم داره برای مسافرت عید از یه آژانس بلیط دوبی میخره
فکر کنم عرب دبی از عرب کربلا محتاج تره
به هر حال این دوستم کلی باشعورتر از منه حداقل چندتا کشور مثل ترکیه و ارمنستان و کویت و ...گشته
یعنی دنیا دیدس
---------------------------
وقتی از آقا رضا خدا حافظی می کردم یادم رفت بهش بگم :
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را

دوست داريد بدونيد چمبزي يعني چي؟

سلام
این عكس سمت چپ که تو لوگوی وبلاگم اون بالاست خودمم اونوری بابامــه اسمم محــمد پارساست شاید بابام اینا می خواستن اسممو ملـــی مذهبــی بـــــذارن
اهــــل چمبـــــزی ام ولــی الان تو تهــــران حبسم مامانم میگه اون اولا که تازه به حرف اومده بودم همش از یه جایی به اسم چمبـــــزی حرف می زدم چمبـــــزی جایی اون دور دوراست جایـــی که قبل از اومـــــدن تو این دنیا اونجا بودم کوچیکتر که بودم یادم میاد چه شکلی بود ولی حالا یواش یواش یادم رفته ولی می دونم جای باحالی بود یه جــور مدینــه فاضله امید وارم حبسم زودتر تموم شه دوباره برگردم اونجا این دست نوشته ها که تو وبلاگم می بینید فریاد بابامه که یواشکی روی کاغذ اومده اونم دوست داره زودتر بره چمبزی
برعکس آدمایی که دوست دارن نرن چمبزی.......

به شکوفه ها به باران...

۱ نظر: