هرکه بدین سرای درآمد نانش دهید و از عقیده اش مپرسید چراکه آنکه در نزد خدا به جان ارزد در نزد ما به تکه نانی همی ارزد

توبه گرگ مرگ است

اين روزها برادران ارزشي و با بصيرت كه از قضا دستي بر قلم دارند براي نوشتن توبه نامه از هم پيشي ميگيرند.يكي از تغيير چهره دكترشان مي نويسد ، يكي از فراماسون بودن رئيس دفتر دكتر.يكي از فساد مالي معاون دكتر.يكي از ادبيات حاكم بر دولت دكتر.يكي از فريبكاري دكتر يكي از وعده هاي پوچ دكتر. عده اي ديگر هم كه درصدسوختگيشان بيشتر است و احساس ميكنند مثل دستمال بي ارزشي شده اند كه دكتر بعد از استفاده دورشان انداخته است به هتاكي و لات بازي روي آورده اند و انواع واقسام حيوانات اهلي و وحشي را به دكتر و همفكرانش نسبت ميدهند و از بريدن عورت دكتر مي نويسند.دكتري كه روزي ذوب در ولايتشان بود.دكتري كه روزي جومونگ ايران زمينشان بود.دكتري كه روزي مختار ايرانيشان بود مختاري كه يالثارات گويان بر سر فقر و بيچارگي و عقب افتادگي نازل شده و مفاسد اقتصادي را دسته دسته به سوراخ موشها خواهد كشيد.منجي خدمتگزاري كه ايراني را در دنيا سرافراز مي كند.هولوكاست را بي اعتبار ميكند.آمريكا را از صحنه روزگار محو ميكند،انرژي اتمي را بر سر سفره ها مي آورد.و از همه مهمتر نظر كرده امام زمان است و يك كلام شعب بن صالح مي باشد.
ايكاش ارزشي هاي عزيز از همان اول مرتكب چنين اشتباهي نمي شدند كه بزرگان گفته اند انجام ندادن گناه آسان تر از توبه است.ايكاش آن روز كه فرزندان سبز همين كشور با سكوت خود فرياد ميزدند كه اين آدم اشتباهي است باور ميكردند. ايكاش آن شب كه مير حسين با چشمان نگران رو به هفتاد ميليون ايراني كرد و گفت من براي تغيير همين ادبيات آمده ام كمي فكر ميكردند.ايكاش به جاي شمردن "چيز" ميرحسين به درد دلش گوش ميدادند كه برخاسته از درد ريا و دروغ و رمال بازي بود. ايكاش به ساده گويي هاي شيخ گوش ميدادند آن لحظه كه از هاله نور و فريب مادران و پدران پير ما در سفرهاي استاني ميگفت.ايكاش حداقل به حرفهاي سردار جبهه هاي خودشان آقا محسن گوش ميدادند كه سرتاسر از دروغ و آمار دروغ گفت.
امروز ديگر دير شده .از قديم گفته اند توبه گرگ مرگه. مرگ كساني را كه عقل و فكر و نصيحتها را زمين گذاشتند و به جاي ديدن حق ،سوار بر موجها شدند و راه اقيانوس را گم كردند.بازيچه عده اي شدند نو رسيده كه نه فرزند انقلاب بودند نه جنگ نه ايران. فريفته كساني شدند كه مرحوم آغاسي درباره شان گفت:كيستند اينان رفيق نيمه راه/وقت جانبازي به كنج خانقاه/ وقت جنگ آمد تماشاگر شدند/صلح آمد لاله پرپر شدند/دل به كشكول و طبرزين بسته اند/.....و امروز بهر قتل رهبري تيغ زرين بسته اند.
توبه آن زمان قبول است كه اصرار بر انجام گناه نباشد.چگونه باور كنيم توبه نامه هايتان را وقتي هنوز در جاي جاي نوشته هايتان خودپسندي موج ميزند.وقتي باز هم به اشتباه خود اعتراف نمي كنيد.چگونه باور كنيم وقتي يك خط درميان از فتنه و سبز لجني و توهم مير و ساده لوحي شيخ مي گوييد.
توبه گرگ مرگ است .چه بسا كه توبه كنندگان دير زمانيست كه مرده اند آن روز كه شهيد علم كردند و دانشگاه به آتش كشيدند و به روي برادر و خواهر خود آتش گشودند مردند.بسيجي وقتي زنده بود كه اخلاق را رعايت ميكرد و جز براي حق سخن نمي گفت و جان بركف براي كشور مي ايستادو پيش هيچ كس جز حق زانو نمي زد و زرخريد نميشد.وقتي همه اينها نباشد بسيجي هم نيست.اگر چه چفيه بر گردن بيندازد و سردرِ وبلاگش مزين به نام شهدا باشد.تسبيح بچرخاند و نماز جمعه برود.
بسيجي كه فرق معصوم و غير معصوم را نداند مرده است.و نداند كه غير معصوم ممكن است اشتباه كند و اين اشتباه مي تواند يك بار اتفاق بيفتد و ميتواند انتخاب دكتري باشد كه همه چيز هست جز آنچه نشان ميدهد.
امروز برادران ارزشي گويي كشف مهمي انجام داده اند و به چهره ديگر دكتر پي برده اند و وامصيبتا سر داده اند.غافل از اينكه جنبش سبز كه تشكيل شده از آحاد ملت از خانواده شهدا و فرزندان خميني و علما گرفته تا دانشجوها و جوانان، ماهها پيش ،حنجره پاره كردند كه همين را بفهمانند ولي با تير و باتوم و دستبند و گاز اشك آور همين ارزشيها روبه رو شدند.
ندامت نامه اي كه هنوز صاحبش را بر حق مي داند و همه مشكلات را از ديگران ميداند به درد لاي جرز مي خورد. نادمي كه يك روز مير حسن را باطل ميداند و روز ديگر دكتر و رئيس دفترش را و در هر جريان خود را بر حق ميداند چيزي نيست جز اصحاب النار هم فيها خالدون.

هیچ نظری موجود نیست: